آسمان آبی جندابه

ان سوی ستارگان

    نظر

 

 

بامن بیا به مکانی  دور ازغم واند وه

فراتر از ابرهای آسمان



جایی که رودهای طلایی با آهنگ شادی جاریند



و انوار خورشید در آن می رقصند



 فرشتگان آ سمان با هاله های نورانی



عشق ودلدادگی  هدیه می دهند



تا با پروازی دل انگیز در رویا ها محو شوند

وخدای مهربان

تو

 

 

را می برد آنسوی آ سمان پر ستاره
 



آنجا که هر ستاره نشان زوجی عاشق است


که درکنار هم  می درخشند زیباتر از همیشه



آن جا ازفراق جدایی خبری نیست

 

فرشته ای کوچک درخشانترین ستاره را برایمان هدیه می آ ورد

 

انشاالله


 


انتظار

هر روز با سلام تو بیدار می شویم

 

از آفتاب چشم تو سرشار می شویم

در چشم های آبی ات ای تا افق وسیع

یک آسمان ستاره ی سیار می شویم

چندین هزاردریچه  لبخند می زنند

تا روبروی فاجعه دیوار می شویم

روزی هزار مرتبه تا مرگ می رویم

روزی هزار مرتبه تکرار می شویم

فردا دوباره می آید از این مسیر

چشم انتظار لحظه ی دیدار می شویم*


برای زندگی

نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه

 چشمانت را با نگاه کسی آشنا کن که زندگی را درک کرده باشه

 سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت  تو را بشناسه

 آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه

 لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه

رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه

 چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه

 اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند

خدا یا همه را به راه راست هدایت فرما

 

.


همه جا نام اوست

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند

 

در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند

 

در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند

 

هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین

 

هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین

 


ثبت  نامش را فقط عباس امضا می کند


 

بر سینه ی من نوشته بین الحرمین

 

نصف  قلبم با ابالفضل،نصف دیگر با حسین


 

http://salambarkhorshid.persiangig.com/monasebat/moharram01.jpg



قیامت بی حسین غوغا ندارد

 

شفاعت بی حسین معنا ندارد

 

حسینی باش که در محشر نگویند


چرا پرونده ات امضاء ندارد

 

 

برای باغبان یاس آفریدند

علی را أشجع الناس آفریدند

 
وفا داری و مردی و شجاعت


یکی کردند و عباس آفریدن

 

 


 

عالم همه محو گل رخسار حسین است

 

ذرات جهان درعجب از کار حسین است

 

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش


یعنی که خدای تو عزادار حسین است

 

 

 

اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین

 
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین

هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو


از بس که سوختم جگرم آب شد حسی

 

همواره تجّسم قیام است حسین (ع)

 

در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)  

 

در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز


دل چسب‌ترین شعر کلام است حسین (ع)

 

 

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/9/9f/abbas5.jpg

 

الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع(

 

 

هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع(

 

یعنی که تأملی کنید ای یاران !


آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)


 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/taraneyetara/Copy(2)ofw_moharam_50.jpg

 

بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز

 
خورشید ، فرا ز نیزه‌ها مانده هنوز

 


از رونق دشت کربلا مانده هنوز

در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون

دلم شکست


 

عطری که از حوالی پرچم وزیده است

 

ما را به سمت مجلس آقا کشیده است

 
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا


صد کوچه بازکنید محرم رسیده است

 

 

 


ایوان مدائن

    نظر

بازمانده? تاق کسرا در تیسفون سال ????



تصویر نقاشی شده در سال ???? از تاق کسرا



عکسی از تاق کسرا، مربوط به حدود ???? میلادی

 
قدیمی‌ترین تصویر عکاسی شده از تاق کسرا، مربوط به ???? میلادی

تاق‌کسرا (تاق خسرو) یا ایوانِ مداین نام کاخ پادشاهان ساسانی در شهر اسبانبار در ساحل خاوری رود دجله و از مهم‌ترین سازه‌های دوران ساسانیان است. بیش‌تر گمان می‌شود که تاقِ‌کسرا در تیسپون جای‌دارد ولی تیسپون، اسبانبر و چند شهر کوچک دیگر مانند بغداد، روی هم شهرگان یا مداین را تشکیل می‌دادند. تاق اصلی این کاخ بلندترین تاق خشتی ساخته شده به دست انسان می‌باشد. بلندای این تاق ?? متر، پهنایش ?? متر و درازایش ?? متر است.
بنابر آنچه در نوشتار پهلوی خدای‌نامک آمده‌است این کاخ به دستور
شاپور اول ساخته ‌شده‌ است.
بازمانده این کاخ هنوز در کشور کنونی
عراق به‌جاست. هارون الرشید خلیفه عباسی کوشید تا آن را ویران سازد ولی در این کار ناکام ماند.

ویژه‌گی و تاریخ‌چه‌ی بنا
تاق‌کسرا بقایای تالار بزرگ عهد ساسانی در محل تیسپون، عراق کنونی، که جزء کاخ سلطنتی بزرگ معروف به ایوان کسرا بوده‌است، طول و عرضش به ترتیب حدوداً ??? و ??? متر تخمین زده‌اند. این ایوان در محله‌ی جنوبی تیسپون موسوم به اسفانبر یا اسانبر واقع بود، و بانی آن را شاپور اول ساسانی شمرده‌اند، و پس از وی ظاهراً خسرو انوشروان به ترمیم و تجدید بنای آن اقدام کرد.
در مجاورت تاق چهار دسته ویرانه مشاهده می‌شود که جالب‌ترین آن‌ها تلّی است معروف به حرم کسرا؛ این ویرانه‌ها جزء ایوان کسرا بوده‌است. به فاصله‌ی حدود ??? متری جنوب شرقی تاق بقایای ساختمان‌هایی مشاهده می‌شود، که تا گوشه‌ی دیوار معروف به بستان کسرا، که شاید حصار باغ وحش بوده‌است، امتداد دارد. در فاصله‌ی حدود ??? متری جنوب غربی بستان تلی به ارتفاع ? الی ?/? متر واقع است، که قاعده‌اش چهارگوش است، معروف به تل‌الذهب (تل طلا) یا خزانه‌ی کسرا است، و آن ظاهراً در اصل بنای واحدی بوده که خسروپرویز برای خزاین خود ساخته بوده‌است. تاق‌کسرا که عظیم‌ترین و نظرگیرترین یادبود عظمت گذشته‌ی تیسپون است، در وسط ویرانه‌های مداین قرار دارد. آن‌چه که از آن باقی‌ست نمایی است عظیم، به طول حدود ?? متر، که اصلاً بیش از ?? متر ارتفاع داشته و تاق‌نمایی به عرض حدود ?? متر آن را به دو قسمت نامساوی تقسیم می‌کند. تالاری به طول بیش از ?? متر و دارای ?? ردیف اتاق‌های جانبی دارد. در عقب تالار دری پهناور است، که به حیاطی وسیع باز می‌شود.
در محلی نه چندان دور از این کاخ، در سروستان، ویران بنایی وجود دارد که تاریخ آن معلوم نیست، نمایی با سه قوس، یک تالار بزرگ مرکزی با دو اتاق جانبی، که پوشش آن‌ها از گنبدهای شلجمی، تاق‌های دبه‌یی، و نیم‌گنبدهایی تشکیل می‌شود که حکم پشت‌بند را دارند، پشت‌بند اسکلتی معماری گوتیک ممکن است از این نیم‌گنبدها، با برداشتن تمام قسمت‌های آن جز قالب نگاهدارنده‌اش، اقتباس شده باشد. در شمال باختری شوش خراب یک کاخ دیگر وجود دارد، ایوان کرخه. این کاخ کهن‌ترین نمونه‌ی طارم عرضی است که با تیرک‌های قطری ساخته شده‌است. اما جالب‌ترین آثار زمان ساسانیان ـ که اعراب فاتح را با عظمت خود به وحشت انداخت ـ کاخ سلطنتی تیسپون بود که اعراب به آن تاق‌کسرا لقب دادند. این احتمالاً همان بنایی است که یک مورخ یونانی سال ??? وصف می‌کند و می‌گوید: یوستینیانوس سنگ مرمر یونانی برای خسرو تهیه کرد و صنعت‌گران ماهری فرستاد که کاخی به سبک رومی در نزدیکی تیسپون برایش ساختند. جناح شمالی این بنا در سال ???? فروریخت؛ گنبد آن از میان رفته است؛ سه دیوار بزرگ به ارتفاع ?? متر بالا رفته‌اند و نمایی در جهت افقی دارند که به پنج ردیف از قوس‌های کور تقسیم شده ‌است. یک قوس بزرگ مرکزی، که بیست و شش متر ارتفاع و بیست و دو متر عرض دارد و بلندترین و پهن‌ترین قوس بیضی شکل است که تاکنون شناخته شده، به سقف تالاری منتهی می‌شد که طولش ?? و عرضش ?? متر بود؛ شاهان ساسانی فضای وسیع را دوست داشتند. این نماهای خراب شده تقلیدی از نماهای غیر ظریف رومی، مانند تماشاخان مارکلوس، هستند. این نماها بیش از آنکه زیبا باشند، پرابهت‌اند؛ اما نمی‌توان درباره زیبایی‌های گذشته از روی ویرانه‌های فعلی قضاوت کرد.

 
نظر فردوسی در مورد ساختمان تاق‌کسرا
فردوسی در مورد ساختمان تاق‌کسرا داستان مفصلی در فصل مربوط به انوشیروان ذکر می‌کند. فردوسی می‌گوید انوشیروان به تمام نقاط جهان جارچی‌هایی فرستاد که به‌ترین معماران را برای ساختن کاخ بزرگی در تیسپون دعوت کنند. تعداد زیادی معمار از همه ‌جا به دربار پادشاه روی آوردند و پس از انتخاب دقیقی سیصد نفر از میان آنان جدا شد و از بین آن سیصد نفر نیز سه نفر که از همه آن‌ها مهارت بیش‌تری در امر ساختمانی داشتند انتخاب شدند و از آن‌ها یکی رومی بود. معلوم نیست گفته فردوسی از رومی بودن این معمار چیست. آیا می‌خواهد بگوید واقعاً اثل روم بود یا این که قصدش این است که از مغرب ایران، مثلاً از شام یا آسیای صغیر بود. به هرحال آن معمار رومی مشغول کار ساختمان پی‌ها و دیوار این تاق یا ایوان بزرگ می‌شود.
فردوسی می‌گوید در برابر ایوان تیسپون پرده‌ی بسیار مجللی آویزان کرده بودند که جواهرنشان بود و عسکریان (سربازان) عرب آن را قطعه قطعه کرده میان خود قسمت کردند. باز همان فردوسی چنین نقل می‌کند که در روز بارعام قبلاً شاهنشاه روی تخت طلای خود جلوس می‌کرد و چون تاجی که باید برسر بگذارد بسیار سنگین بود آن را به زنجیری از طلا در بالای سر شاهنشاه از بالای تاق طوری آویزان می‌کردند که در بالای سر وی قرار گیرد. همین کارها را در همین اواخر برای پادشاهان قاجاریه انجام می‌دادند و این نشانه‌ی این است که این عادات و رسوم از دهان به دهان تا دوره‌های جدید ادامه یافته ‌است.
سپس اعیان و طبقات مختلف مملکت در بیرون پرده صف می‌کشیدند و (بنابر گفته جاحظ) با انجام مراسمی پرده را کنار می‌زدند و شاهنشاه ایران با شکوه و جلال مخصوصی روی تخت خود پدیدار می‌گشت و به طبقات مختلف بار می‌داد.
به هرحال بنابر نظر فردوسی، آن معمار رومی دیوارهای کاخ را تا پایه تاق بالا برد و از پادشاه خواهش کرد زنجیری از طلا آوردند و دیوار را در حضور جمع اندازه گرفتند، سپس آن را در جعبه‌یی قرار دادند و آن جعبه را با مهروموم بستند و در خزانه‌ی شاه قرار دادند. فردای آن روز معمار رومی ناپدید گشت و سه سال غیبت او طول کشید و تمام جست‌وجوها و تهدیدها یا وعده‌های پادشاه نتیجه‌ای نبخشید. بعد از سه سال معمار رومی پدیدار شد و از شاه خواست زنجیر طلا را بیاورند، و دیوار را اندازه گرفت و معلوم شد که دیوار مقداری نشست کرده. این امر طبیعی بود، چون اکنون ما در عکس فوق می‌بینیم که پایه‌های دیوار بسیار قطوراند و طبعاً معمار نمی‌توانست با عجله روی آن تاق به آن بزرگی را قرار دهد.

درخواست کمک عراق از ایران برای ترمیم تاق‌کسرا
به گزارش ایرنا: رییس هیات مدیره میراث فرهنگی عراق گفت: « تاق‌کسرا (ایوان مداین) بزرگ‌ترین ایوان ایرانی موجود در جهان در حال نابودی است و ما برای نجات آن از تمام کشورها و ایران تقاضای کمک داریم».

نجات تاق‌کسرا بوسیله ایران با کمک یونسکو
ایران در اجلاس آینده کمیته بین المللی هماهنگی و نجات‌بخشی میراث فرهنگی عراق، آمادگی خود را برای انجام فعالیت‌های کارشناسی، مرمت و نجات‌بخشی تاق‌کسرا اعلام می‌کند.
به گزارش میراث خبر، اجلاس آینده کمیته بین المللی هماهنگی و نجات‌بخشی میراث فرهنگی عراق روزهای چهارم و پنجم خرداد ماه در پاریس به منظور نجات‌بخشی تاق‌کسرا ، بلندترین تاق خشتی جهان، برگزارمی شود. تاق‌کسرا بزرگ‌ترین تاق خشتی جهان است که در دوران ساسانی و در تیسپون پایتخت ایران ساخته شده و یک اثر ایرانی محسوب می‌شود که در جهان از شهرت بسیار زیادی برخوردار است. مسول امور بین‌الملل سازمان میراث فرهنگی کشور در مورد اعلام آمادگی ایران در انجام فعالیت‌های کارشناسی و نجات‌بخشی در تاق‌کسرا گفت: تاق کسرا یکی از منحصر به فردترین شاهکارهای جهانی محسوب می‌شود که باقی مانده‌یی از میراث جاودانه‌ی کشور ایران است و به همین دلیل مقامات و کارشناسان سازمان میراث فرهنگی این آماده‌گی را دارند که در نجات‌بخشی این اثر جهانی زیر نظر یونسکو و با هم‌کاری جهانی اقداماتی را انجام دهند.
"وطن‌دوست" که خود عضو کمیته بین المللی هماهنگی میراث فرهنگی عراق است، گفت: کشور عراق جزو غنی‌ترین کشورهای جهان از لحاظ دارا بودن آثار تاریخی است. بسیاری از این آثار در جریان جنگ یک ساله گذشته آسیب دیده‌اند که از آن جمله می‌توان به موزه بغداد تاق‌کسرا و آثار شاخص دیگر اشاره کرد. اما ایران به دلیل مشترکات بسیار زیاد فرهنگی که با عراق دارد، حاضر است در نجات‌بخشی این آثار جهانی تحت نظر یونسکو به این کشور کمک کند. پیش از این محمد حسن محبعلی معاون حفظ و احیا سازمان میراث فرهنگی کشور اعلام کرده بود: در صورت مهیا شدن شرایط سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک، کارشناسان سازمان میراث فرهنگی ایران حاضر هستند برای مشخص شدن وضعیت تاق‌کسرا و مرمت‌های احتمالی و ضروری این اثر جهانی و ایرانی به عراق سفر کنند. خبرگزاری فرانسه روز یکشنبه ?? فروردین طی خبری اعلام کرد که بنای تاق‌کسرا بلندترین تاق خشتی جهان در تیسپون عراق در معرض تخریب قرار دارد و شکاف‌های نگران کننده‌یی در آن ایجاد شده‌است.
"وادی خردب" متولی تاق‌کسرا در مورد وضعیت فعلی این تاق گفته ‌است: تاق‌کسرا در گذشته بازدید کنندگان زیادی داشته ‌است اما اکنون در هفته تنها حدود ??? نفر از آن دیدار می‌کنند. بازدیدکننده‌گان امروزی تاق اغلب سربازان، زایران ایرانی و مسافران هندی هستند. به اعتقاد "خردب" ترَک‌های تاق نسبت به گذشته افزایش یافته و هم اکنون خطر فروپاشی تاق را تهدید می‌کند. هم‌اکنون باستان‌شناسان توصیه کرده‌اند که بازدیدکننده‌گان تاق در زیر آن نایستند. تاق‌کسرا در قرن دوم پیش از میلاد در زمان ساسانیان به دستور مهرداد‌شاه در تیسپون و در منطقه‌ی ساحلی شرق رودخانه دجله ساخته شد و زمانی از معروف‌ترین مراکز گردش‌گری جهان محسوب می‌شد. این تاق ?? متر ارتفاع، ?? متر عمق و ??/?? متر عرض دارد. تاق‌کسرا در ?? کیلومتری جنوب بغداد جای گرفته ‌است. مهرداد‌شاه این کاخ را در محل یک شهر قدیمی به نام اوپیس بنا کرده ‌است.

یا حسین

 یا ابا عبدالله            یا حسین

 

سلام بر لب تشنه ات

 

 

ظاهربینی‌، از آن‌ دست‌ خصلتهای‌ زشت‌ است‌ که‌

 

باعث‌ خیلی‌ گناهان‌ دیگرهم‌ می‌شود،

 

مثل‌ قضاوت‌ بد درباره‌ دیگران‌، غیبت‌، تهمت‌ و...

 

زیاد هم‌ نبایدبه‌ چشم‌ اعتماد کرد.

 

 چشم‌ فقط‌ ظاهر را می‌بیند و بس‌. باید درون‌ را دید.

 

 بایددل‌ را دید.


خدا بیامرزدش‌، مسعود از بچه‌های‌ خیابان‌ پیروزی‌ تهران‌ بود.

 

 

 تابستان‌ سال‌63 با هم‌ در

 

گردان‌ ابوذر از لشکر 27 حضرت‌ رسول‌ (ص‌) بودیم‌.

 

 بچه‌ خیلی‌باصفایی‌ بود. مأموریتمان‌ تمام‌ شد و رفتیم‌ تهران‌

.

چند وقتی‌ که‌ گذشت‌، رفتم‌دم‌ خانه‌ شان‌. در را که‌ باز کرد.

 

جا خوردم‌. خیلی‌ خوش‌ تیپ‌ شده‌ بود.

 

 به‌ قول‌خودم‌ «تیپ‌ سوسولس‌»

 

 زده‌ بود. پیراهنش‌ را کرده‌ بود توی‌ شلوار و موهایش‌ راهم‌ صاف‌

 

زده‌ بود عقب‌. اصلاً به‌ ریخت‌ و قیافه‌ توی‌ جبهه‌اش‌ نمی‌خورد.

 

وقتی‌بهش‌ گفتم‌ که‌ این‌ چه‌ قیافه‌ای‌ یه‌، گفت‌: «مگه‌ چیه‌»

 

 یعنی‌ راستش‌ هیچی‌نداشتم‌ که‌ بگویم‌.


از آن‌ روز به‌ بعد او را ندیدم‌. ندیدم‌ که‌ یعنی‌ نرفتم‌ دم‌ خانه‌ شان‌.

 

 حالم‌ از دستش‌گرفته‌ بود. از اول‌ دل‌ چرکین‌ شدم‌. فکر می‌کردم‌

 

 مسعود دیگر از همه‌ چیز بریده‌و جذب‌ دنیا شده‌، آنقدر که‌ قیافه‌اش‌

 

 را هم‌ عوض‌ کرده‌. دیگر نه‌ من‌، نه‌ او.


زمستان‌ سال‌ 65 بود و بعد از عملیات‌ کربلای‌ پنج‌. اتفاقی‌

 

 

از سر کوچه‌ شان‌ ردمی‌شدم‌. پارچه‌ای‌ که‌ سر در خانه‌

 

 شان‌ نصب‌ شده‌ بود باعث‌ شد تا سر موتور راکج‌ کنم‌ دم‌ خانه‌.

 

رنگم‌ پرید. مات‌ ماندم‌، یعنی‌ چه‌؟ مگر ممکن‌ بود. مسعود واین‌ حرفها؟

 

 او که‌ سوسول‌ شده‌ بود. او کسی‌ بود که‌ فکر می‌کردم‌ دیگر

 

 به‌ جبهه‌نمی‌اید. چطور ممکن‌ بود. سرم‌ داغ‌ شد. گیج‌ شدم‌.

 

 باورم‌ نمی‌شد. چه‌ زود به‌ اوشک‌ کردم‌. حالا دیگر به‌ خودم‌ شک‌ کردم‌.

 

 به‌ داغ‌ بازیهای‌ بی‌ موردم‌. اشک‌کاسه‌ چشمهایم‌ را پر کرد. خوب‌ که‌

 

چشمانم‌ را دوختم‌ به‌ روی‌ مجله‌، دیدم‌ زیرعکس‌ مسعود که

 لباس‌ زیبای‌ بسیجی‌ تنش‌ بود، نوشته‌اند:



«شهید بی‌ مزار مسعود... شهادت‌ عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ شلمچه‌ »

 

******

 

 


لبخند صادقانه

آی آدمای مهربون

پنجره ها رو وا کنید

با دلی از عشق و امید

به خودتون نگاه کنید

بیایید که باز بهاره

فصلِ شکوفه زاره

مثلِ دو تا پرنده

عاشق بشیم دوباره

بیا ین مثلِ یه عاشق

دلُ بدیم به دریا

برای آرزوها

بریم به سوی فردا


احادیثی از رسول اکرم ( ص )

» احادیثی از رسول اکرم (ص)

 

-ارزش اعمال بستگی به نیّت دارد و پاداش هر فرد منطبق

 

با نیّت او خواهد بود.

 

 

- مؤمن راستین کسی است که آنچه را برای خود دوست

 

 

دارد برای دیگران نیز بخواهد.

 

 

- دین، یعنی پند و اندرزِ خیرخواهانه.

 

 

- کسی که امین نباشد، از ایمان برخوردار نیست.

 

 

- هریک از شما به منزله شبان دیگری است و در قبال

 

 

یکدیگر مسؤول هستید.

 

 

- وقتی که از خدا شرم نمیکنی هر چه میخواهی بکن.

 

 

- مسلمانِ خوب کسی است که در آنچه مربوط به ا و

 

نیست دخالت نکند.

 

 

- از آنچه در آن تردید داری بگذر و به سوی آنچه باور داری

 

 

 روی آور، چون کار شایسته، آرامش دل است و شرّ و

 

 

تبهکاری، شکّ و تردید.

 

 

- دو صفت در مؤمن وجود ندارد: یکی بخل و دیگری بد

 

 

 اخلاقی.

 

 

- هر کجا هستی از خدا بیمناک باش. در پی بدی خوبی

 

بنما، تا بدی را محو و نابود کند و با مردم با اخلاق نکو و

 

پسندیده معاشرت کن.

 

- منافق سه علامت دارد: 1- هر گاه سخنی بگوید

 

 دروغآمیز است. 2- هر زمان وعده دهد وفا نمیکند. 3- و

 

آنگاه که امین کسی قرار گرفت خیانت میورزد.

 

- خدا بیامرزد بندهای را که سخن نکو گوید و بهرهای ببرد و

 

 یا سکوت کند و سلامت بماند.

 

- صبر و شکیبایی تنها در نخستین حادثه دشوار مینماید.

 

- انسان دو چهره و منافق، در پیشگاه خدا بیآبروست.

 

- فرد مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.

انسان سعادتمند و خوشبخت کسی است که از دیگران

پند گیرد.

-        خداوند، سروصدای زیاد و پرس و جوهای فراوان و تباه

 -        ساختن مال و دارایی را برای شما نمیپسندد.

 


یا فاطمه الزهرا

»

 

مسجد  مملو از جمعیت بود،بسیارى از مردم مدینه آمده بودند تا به سخنان خلیفه پیامبر گوش فرا دهند. ناگهان از پشت پرده صدایى آمد. در جمعیت ولوله اى افتاد که چه خبر شده. یکى گفت: به خدا پیامبر است که بار دیگر زنده شده، و با این سخن او جمعیت مسجد شروع به گریستن کردند.
او با حمد و ثناى الهى سخن خود را آغاز کرد، چنان ثنایى که همه مبهوت مانده بودند و حیران، و بعد خود را معرفى کرد. تازه جمعیت فهمیدند که او پاره تن رسول الله فاطمه است که براى اولین بار در جمعیت شروع به سخن کرده است.
با سخنان او مردم مى گریستند و بار دیگر وجود پیامبر را در کنار خود حس مى کردند. از رنج هایى که از این قوم دیده بود و جفایى که بر او و خاندان او رفته بود، قصد کرده بود که جفاکنندگان را نفرین کند. ناگاه گرد و خاکى از زیر دیوارهاى مسجد برخاست، همه به وحشت افتادند، اما پیغام شویش حیدر به وى رسید که فاطمه جان، دست نگه دار و او که همیشه تابع شوى خویش بود این بار نیز دم فرو مى بندد و سکوت اختیار مى کند.
چند صباحى دیگر و آن شب بالاخره فرا رسید همان شبى که دوطفل سراسیمه از خانه بیرون دویدند و به دنبال چند خانه در مدینه دوان دوان و با چشم هاى گریان کوچه ها را طى مى کردند.
آن سه نفر نیز سراسیمه خود را به خانه حیدر مى رسانند. اما آیا قدرت این کار را دارند؟
هنوز دو ماه بیشتر نیست که با بهترین مخلوق عالم وداع گفته اند و اکنون چگونه مى توانند پاره تن او را تشییع کنند؟
تابوتى در نیمه شب، غریب و مظلوم از خانه اى محقر بیرون آورده مى شود. تشییع کنندگان او عبارتند از ابوذر، مقداد، سلمان و حسین (ع) به همراه امیرالمومنین (ع). حتى به کودکان اجازه گریه بلند نیز داده نشده که نکند از اهالى این شهر کسى با خبر شود، آخر او وصیت کرده بود به جز این چند تن کسى در تشییع او حاضر نشود.
حتى عرشیان نیز تحمل مشاهده این صحنه را نداشتند و بر غربت این اهل کساء مى گریستند. اما در این بین حال دخترکى محزون دیدنى بود، نه مى توانست در خانه بماند و نه اجازه داشت که با آنها برود، اما مگر مى توانست ببیند که همه هستى اش را، مادرش را با خود مى برند و او فقط بنگرد و حتى صداى ناله اش نیز بلند نشود؟
آن شب بالاخره به صبح رسید و دخترک مانده بود و خانه اى بدون مادر، هر جاى آن خانه که مى رفت، وجود او را حس مى کرد، گاهى چادر او را به سر مى کشید و با آن به نماز مى ایستاد. به یاد بازوى زخمى مادرش مى افتاد که درگوشه حیات دستاس را مى گرداند تا آرد و نانى براى بچه ها و شویش فراهم کند.
اما دخترک نمى دانست که روزگار چه خواب هایى براى او دیده و چه رنج هایى را باید بکشد و چه صحنه هایى را باید در طول زندگى خود ببیند. خبر نداشت که قرار است او را به اسیرى ببرند و در بین مردان نامحرم شامى او و اطرافیانش را خارجى خطاب کنند و خبر نداشت که چطور باید شهادت پدر و برادرانش را مظلومانه به نظاره بنشیند و صبر پیشه کند.
سرّ وجود فاطمه بود که نور او در جهان روشنایى بخشید و هنوز که هنوز است جهانیان را در ماتم خود فرو برده است.