آسمان آبی جندابه

انتظار

انتظار، سرفصل امید به آینده‌ای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آماده‌سازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یک روحیه بازدارنده، فلج‌کننده و یأس‌آور نیست، بلکه موجب دورکردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسان‌ها است. آرزوها و آمال انسان‌ها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آن‌ها است. آرزوهای متعالی، حکایت از کمال روح و رشد شخصیت انسان‌ها می‌کند؛ برعکس آرزوهای حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌اهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حرکت وا می‌دارد.

انتظار، اعتراض دائمی برضد بی‌عدالتی‌ها است؛ نجات از سکون و رکود است، ‌در صحنه‌بودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی که برای او شمرده شده است عمل کند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست می‌یابد.

انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدای به او، ‌بیعت با او و سرسپاری به فرمان او است؛ سنگربانی عقیده، مرزبانی اندیشه و مبارزه در راه پاسداری از حریم دین و ولایت است. انتظار فرج، کار است، حرکت است، تلاشی هدفمند است و با بی‌هدفی، سکون و تن‌آسایی سازگاری ندارد. مگر می‌شود در انتظار سرسبزی روزگاران بود و در فصل برگ‌ریزان، از پا نشست؟

منتظر، تلاشگری نستوه است که برابر هر انحرافی می‌ایستد و با الهام از شیوه و آیین امام و مقتدای مورد انتظار خویش، در راه اصلاح خود و جامعه‌اش به جهاد و مقاومت می‌پردازد. از آن زمان که فرشتگان الهی به امر خدا، برابر حضرت آدم علیه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودی از سلاله آخرین پیامبر الهی به میان آمد. دیگر این، وظیفه تمام فرستادگان آسمانی شد که منتظر باشند و دیگران را هم به انتظار دعوت کنند. آن زمان که لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیه‌گاهی استوار پناه می‌جستم»(1) اندیشه انتظار قائم، در روح و جانش جاری بود. امام صادق علیه السلام فرمود: 

حضرت لوط  علیه السلام این سخن را نگفت، مگر برای تمنای دسترسی به قدرت قائم ما. و آن تکیه‌گاه استوار، چیزی نبود، جز استواری و توانایی یاران او ... (2).

انتظار، در زمان غیبت و عدم حضور ظاهری امام در جامعه، به نوعی، اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و همین انتظار موجب می‌شود ارتباط شیعیان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبی و معنوی ـ حفظ شود.

 

 

 

اما به‌راستی منتظر واقعی کیست؟...

منتظر واقعی، کسی است که به امامش معرفت داشته باشد؛ یعنی اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت او. اعتقاد به ولایت، تعهد و پیمانی است که جز با اطاعت کامل نمی‌شود. کسی منتظر واقعی است که علاوه بر خودسازی به دیگرسازی نیز بپردازد، تا از این طریق، زمینه‌های ظهور آن حضرت را فراهم سازد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از این‌که ستاره پرفروغ امامت امامان علیهم السلام طلوع کند، برترین جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛ زیرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابی عظیم بر ضد تمام ظلم‌ها و جنایت‌ها و اجرای عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است. حضرت علی  علیه السلام در حدیثی فرموده است:

کسی که در انتظار اقامه نماز به سر برد، در طی زمان انتظارش، در حال نماز به شمار می‌رود.(3)

پس کسی که در انتظار اقامه دین حق و برپایی دستورهای الهی در سراسر جهان است، چه پایگاه و منزلتی دارد؟ در زندگی ظاهری دنیا، هر امام، در عصر خود به حمایت و یاری پیروان و شیعیان خود نیاز دارد. امام، اگر علی علیه السلام هم باشد، اگر حمایتگری نیابد و شاهد خیانت دوستان باشد، مجبور به خانه نشینی است، تا چه رسد به امامی که در غیبت به‌سر می‌برد و انقلاب بسیار عظیمی در پیش دارد که فقط با حمایت پیروان و شیعیانش تحقق خواهد پذیرفت.

 

اگر منتظر بازگشت یوسف زهراییم، آیا آماده استقبالیم؟...

عاشق و دلباخته گل نرگس، منتظر نشانه و علامت نیست؛ بلکه منتظر خود حضرت است و می‌داند این آمادگی، جز با اطاعت از فرامین آن امام بزرگوار، به‌دست نمی‌آید.

حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  فرمود:

پس هر یک از شما باید به آنچه به وسیله آن به دوستی ما نزدیک می‌شود عمل کند و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیک نماید دوری کند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی فرا می‌رسد.

این حدیث، وظیفه ما را به خوبی مشخص می‌کند و ما را متوجه این امر می‌کند که در هر حال باید آماده ظهور حضرت باشیم. امام صادق علیه السلام فرموده است:

برای ظهور و قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خود را مهیا سازید؛ گرچه این آمادگی در حد فراهم کردن یک تیر باشد.(4)

حضرت، برای برپایی عدالت، قیام مسلحانه می‌کند. در حقیقت، این حدیث می‌خواهد بگوید کسی که طالب ظهور آن حضرت است، باید در جهت زمینه‌سازی نهایت جهاد و کوشش را بنماید.

 

 

 

امام هادی علیه السلام فرمود:

قائم آل محمد، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که واجب است در زمان غیبتش منتظر او باشند و زمان ظهورش، مطیع باشند.

بنابراین امام معصوم در این حدیث، انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را واجب دانسته است.

با توجه به جایگاه بلندی که انتظار در مکتب شیعه دارد و تأکیدها و سفارش‌های فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بر موضوع انتظار فرج، شیعیان باید به این موضوع اهتمام بیشتر و توجهی درخور داشته باشند. باید مراقب بود اعتیاد به غیبت امام، گریبانگیر ما نشود.

هم‌اکنون هزار و اندی سال از غیبت آن امام معصوم می‌گذرد و هنوز اذن ظهور از ناحیه ذات اقدس اله صادر نشده است.

 

چرا تأخیر؟...

یقیناً تأخیر از ما است؛ زیرا طبق فرمایش مولایمان، این ما هستیم که یکدل نشده‌ایم و در راه او به‌طور شایسته، قدم بر نداشته‌ایم:

اگر شیعیان ما که خداوند آنان را در بندگی‌اش یاری کند، در عهد و وفای به ولایت ما یکدل و یک‌صدا بودند، میمنت دیدار و ظهور ما این‌قدر به تأخیر نمی‌افتاد.(5)

عدم وفای به عهد پیروانش، موجب محرومیت جهان بشریت از این فیض بزرگ خدایی شد. آیا جز این است که زندان غیبت، دستان یداللهی او را بسته است و از تزلزل و تحیر بشریت در غم و اندوه به سر می‌برد و با دلی غمگین، همگان را به دعا برای تعجیل در فرج خویش فرا می‌خواند.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم؛ بلکه به وظایفمان مقابل حضرت که یکی از آن‌ها دعای بسیار برای تعجیل در ظهور او است اهمیت دهیم. به راستی آیا برای ما عذری در کوتاهی از این دعای مهم باقی می‌ماند؟ چرا که بهترین و مؤثرترین عملی که بتوان با آن پدر مهربان ارتباط برقرار کرد و بسیار در تعجیل ظهورش مؤثر می‌باشد، دعا است.

مولای ما! شب سیاه غیبت تو بس طولانی شده است. بسیاری در این سیاهی شب به سوی دنیا می‌گریزند؛ اما سپیده دم که آن‌ها دورش می‌پندارند، به زودی آشکار خواهد شد.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم.

  


اندرز

 ازملانصرالدین پرسیدند:

آیاتابحال به فکرازدواج افتادی ملاگفت :

 بله پرسید:خب چی شد؟

 ملا:به هند سفر کردم درآنجا بادختری آشناشدم

 که بسیار زیبابودولی من اورانخواستم

چون از مغز خالی بود

 به شیراز رفتم دختری دیدم بسیارتیزهوش،

ولی من اورانخواستم چون زیبا نبود

به بغداد رفتم وباز دختری دیدم

 که بسیار زیبا وخیلی دانا

ولی با او هم ازدواج نکردم

پرسید:دیگه چراملا :

برای اینکه او دنبال کسی مثل من میگشت


حضور رحمت الهی

 

باران رحمت

قطره قطره از راه رسیدی

ذره ذره شادمان کردی 

تمام اهل جندابه مدتهاست

همیشه   در انتظارت  بودیم

درختها ی بادام از غم دوریت

با چشمهای خشکیده

در دام تبرها  افتادند

اشکها ریختند

التماسها کردند

و یکی یکی جان دادند

در نبودنت اره ها 

 تبرها چشن گرفتند

 و شادیها کردند

گواه این حرف

انبارهای هیزم است

قطره قطره از راه دور آمدی

خوش آمدی

اکنون کشاورزان جندابه

از وجودت فریاد تشکر سر داده اند

همگی تو را در آغوش گرفته اند

چه زیبا آمدی

خوش آمدی و به  باقیمانده ها

جانی تازه بخشیدی

خدا یا شکر

قاسم ترابی 30/8/1390

 


پرواز

در خیالت مثل من پرواز کن

تو خود عشقی ، مرا آغاز کن

سرزمین آرزوهایت کجاست؟

آمدم ، در را به رویم باز کن

با من از باران و از شبنم بگو

عشق را با قلب من دمساز کن

عشق تو یک اتفاق ساده نیست

با نگاهت باز هم اعجاز کن

خلوتم را پر کن از حس غریب

من خریدار تو ام ، پس ناز کن

آمدم در را به رویم باز کن


آسیاب آبی جندابه

برای دیدن دو باره ات

قدم بر باغ کودکی می گذارم

سپیدار ها نیستند

بادام ها سوخته اند

خشک  خشک

سیب ترش جندابه هم با شانه های سپیدش

در جایی که ایستاده بود نیست

برای دیدن دو باره ات

پنج ساله می شوم

با بوی سیب ترش جندابه صعود می کنم

می نشینم بر شاخه ای که تو را نشانم می داد

مثل قنات خشکیده مسگری

می درخشیدی   

 مثل قنات امروزی کهنو

شیرین و ولرم

مانند رودی که  ما را به دنیا آورد

 مانند آسیاب آبی که بر گرده تپهء آرمیده

وهلاک قطره ای آب است 

چند ساله میشوم

خیمه می زنم با پیراهن کرباسم

در مقابل مادرانی

که از ابتدای آفرینش این روستا

دلشان شوره زار حسرت بوده

کف پایشان در دشتهای خشکیده

 امروزی جندابه پینه بسته  ترک خورده

پلک هایم را می گشایم و در

سوگ بزرگان روستا در  

  در مسیر خان اباد به    

 سوگ می نشینم

 بزرگانی که اکثرا

 هنوزدستهای پینه بسته شان

 درکوچه باغهای خشکیده

 روستایمان پیداست .

 بوبایی  مومایی

 خوداتی بیامورزا

1/8/1390 قاسم ترابی


سلام یادش بخیر ( بالاخونه )

چند روز قبل برای دیدار از  والدین و  اقوام

 

سعادت یافتیم به زادگاه و دیار خود برویم

 

اعتراف میکنم که این سفر کوتاه

  

به دلیل تغیرات فراوان ساختار بافت  روستائی جندابه

 

 همانند سفرهای قبل نبود 

 

خوب البته بخشی از این موضوع به خاطر  خشکسالی

 

  کمبود آب . رشد جمعیت

 

و گسترش شهر تودشک و ساخت و ساز های گسترده

 

پیرامون روستای عزیزمان جندابه  بوده و

 

طبیعی  نیز به نظر میرسد

 

اما .

 

ای کاش قسمتهای قدیمی روستایمان  باقیمانده بود

 

 و تخریب نمی شد  زیرا علاوه بر اینکه محفل خاطرات

 

همهء اهالی بود  خود نیز زیبائی خاصی داشت

 

خوب این مطلب یک پیام بزرگ در بر داشت  

 

یعنی از این به بعد  وقتی در کوچه های جندابه قدم میزنیم 

 

نباید و نمیشود احساس کرد

 

که به روستای  زیبای  قدیمی   خود مان  امدیم  

 

البته  جا دارد که از زحمات مسئولین روستا به خاطر

 

پاکسازی و رسیدگی به امور  تشکر شود

 

و امید داریم که بقیه بافتهای قدیمی

 

مرمت شده و باقی بماند  انشاالله

 

والسلام


شمال انارک و غرب جندق ( از طرف شهر نائین )

ریگ جن،
شگفت‌انگیز‌ترین اسرار‌آمیز‌ترین و ترسناک‌ترین منطقه ایران است،
 با باتلاق‌های سهمگین که مرگ را برای
 هر موجودی زنده‌ای به ارمغان می‌آورد.
اتفاقات بی‌پاسخ و توجیه نشده بسیاری
 در این منطقه روی داده است
 و نمکزار‌های این منطقه
 محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.
 

آیا در ایران منطقه‌ای ملقب به «مثلث برمودا» وجود دارد؟

آیا تا به حال از بیابانی به نام «ریگ جن» چیزی شنیده‌اید؟

منطقه‌ای کویری و پر از تپه‌های ماسه‌ای که در جنوب سمنان،

شرق دریاچه نمک،شمال چوپانان و اناراک

و غرب جندق قرار دارد." ریگ جن" منطقه‌ای کویری

 و دارای تپه‌های ماسه‌ای در کویر مرکزی ایران است

 و به دلیل وسعت زیاد و نداشتن چشمه یا چاه آب،

در گذشته‌های دور،محل عبور کاروان‌ها نبوده و فقط

 در سال‌ها اخیر،چند گروه از محققان و سیاحان به آن منطقه رفته‌اند.

به گزارش هفته نامه سیاحت-تجارت، فرو رفتن

 در گل و لجن در «ریگ جن»، شاید یکی از خطرناک‌ترین

اتفاقاتی باشد که ممکن است گریبانگیر

 مسافران ناوارد شود و آنها را به کام مرگ بکشاند.

 سال‌های متمادی، هیچکس جرات آنکه به

 «ریگ جن» سفر کند و راز این کویر اسرار‌آمیز را کشف کند،

 نداشت، یا اگر حتی جراتش را هم داشت،‌ به دلیل ناآشنایی

با منطقه در راه می‌ماند، اما بالاخره چند سال پی، طلسم

 «ریگ جن» توسط علی پارسا،‌کویر‌شناس مقیم آمریکا شکسته شد.

 او به همراه آقای میرانزاده، رئیس وقت پارک ملی کویر،

 با هواپیما بر افراز ریگ جن رفتند

تا ثابت کنند که هیچ چیز شگفت‌انگیزی در ریک جن وجود ندارد.


علی پارسا، اما یک سال بعد،

 با ماشین وارد «ریگ جن» شد و بعد از آن بسیاری از کویرنوردان از

«ریگ جن» گذشتند. البته با تجهیزات کامل، که نه گرفتار روح شدند و نه جن زده!

مهمترین مسئله اینکه اگر تا به حال کویر نوردی نکرده‌اید

 و به اصطلاح حرفه‌ای نیستید، برای اولین تجربه، به هیچ عنوان

«ریگ جن» را برنگزینید که در این صورت،

 رفتنتان با خودتان است و برگشتنتان با خدا، حتی اگر هم حرفه‌ای هستید،

 حتماً به طور گروهی به این منطقه سفر کنید. بهترین وسیله

 برای سفر به این منطقه جیپ‌های سبک وزن است،

نقشه را هم فراموش نکنید، چون سفر به «ریگ جن» بسیار خطرناک است.


برای سفر به «ریگ جن» حداقل باید به اندازه دو هفته آب،

بنزین، غذا و وسایل فنی ماشین را به همراه داشته باشید.

در ضمن، بلد محلی را فراموش نکنید، چون محلی‌ها

معمولاً آدم‌های کار کشته‌ای هستند و علاوه بر تعیین مسیر،

 حتی در شرایط سخت، خیلی خوب می‌توانند راهنمایی‌تان کنند.

بخشی از منطقه، نسبتاً مسطح‌تر است با تپه‌ها کوچک‌تر،

 بنابراین عبور از آن نسبتاً آسان به نظر می‌رسد ولی با کمی

 پیشروی، با کم شدن ارتفاع به اراضی باتلاقی می‌رسید

که اینجا تقریباً جنوب منطقه است. اصرار برای عبور از این اراضی

 باتلاقی بی‌فایده است، بنابراین بهتر است از سمت شمال غربی

 به حرکتتان ادامه دهید. وقتی آخرین کوه‌هایی

 که 2300 متر ارتفاع دارند را رد کردید، به بخش شمالی

 «ریگ جن»می‌رسید. از اینجا، کوه دماوند را هم می‌توانید ببینید.

 با ادامه این مسیر، به پارک ملی کویر می‌رسید.

اگر شما مسیر دیگری را می‌پسندید، می‌توانید

با استفاده از نقشه و راهنما، مسیر جدیدی را تجربه کنید،

‌ اما تمام سختی‌ها و بالا و پایین‌ها، یک طرف و آسمان پرستاره

 شب‌هایی ریگ‌ جن هم یک طرف. خوابیدن روی شن‌های روان،

روی تپه‌ای بلند و چشم‌ دوختن به آسمانی که حتی یک

نقطه سیاه ندارد و شهاب سنگ‌هایی که هر از گاهی مثل

 تیر فرشتگان حافظ زمین، که شیاطین را از نزدیک شدن

 به زمین باز می‌دارند، تمام خستگی روزانه

و در شن و باتلاق فروفتن را از تن شما می‌زداید!


محلی‌های این منطقه، چوپان‌ها و ساربان‌ها معتقدند

که اگر کسی پایش به ریگ جن برسد، بلافاصله ناپدید

 و توسط ارواح و موجودات ماورایی به قلب ریگ‌جن فرستاده می‌شود!

یکی از کاوشگران می‌گوید که حتی شتر‌های اهالی کویر هم وقتی

 به این منطقه می‌رسند، می‌ایستند و به هیچ عنوان حرکت نمی‌کنند!

آیا واقعاً این منطقه مثلث برمودای ایران است؟

«آلفونز گابریل» اتریشی و یک کاوشگر سوئدی قصد داشتند

 این منطقه را کشف کنند، اما هیچ کدام نتوانستند

 از این بخش از کویر عبور کنند و ناچار به سمت یزد برگشتند.


جن، شگفت‌انگیز‌ترین اسرار‌آمیز‌ترین و ترسناک‌ترین

 منطقه ایران است، با باتلاق‌های سهمگین که مرگ

را برای هر موجودی زنده‌ای به ارمغان می‌آورد. اتفاقات

بی‌پاسخ و توجیه نشده بسیاری در این ریگ

 منطقه روی داده است و نمکزار‌های این منطقه

محل قتل و دفتن موجوات زنده بسیاری بوده است.