عزیز همه میشوی به شرطی که...
پروفسور مجید سمیعی را میتوان مشهورترین و یکی از بزرگترین متخصصان جراحی مغز و اعصاب دنیا برشمرد. این پزشک معروف ایجادکننده زیرشاخهای از جراحی مغز، به نام جراحی قاعده مغز هستند و در زمینه جراحی میکروسکوپی مغز ابداعکننده روشهای تازه و بینظیری بودهاند.
او در حال حاضر جزو بزرگترین استادان متخصص جراحی مغز و اعصاب دنیا محسوب میشود و قادر است در بخش قاعده مغز یعنی بخش دسترسناپذیر مغز جراحیهای پیچیده را انجام دهد. میگویند جان ابراهیم تاتلیس خواننده ترک را که به خاطر سوءقصد جمجمهاش به شدت آسیب دیده بود، دکتر سمیعی نجات داده است. موسسه پروفسور سمعیی در هانور آلمان است و جزو مشهورترین مراکز درمانی و آموزشی مغز و اعصاب در سراسر دنیا به شمار میآید.
این موسسه به شکل خاصی ساخته شده است. در واقع پروفسور مجید سمیعی پیشنهاد داد که ساختمان موسسه به شکل مغز انسان طراحی و ساخته شود. این درخواست پروفسور بلافاصله پذیرفته شد و موسسه دکتر یعنی انستیتوی بینالمللی دانش نورولوژی به شکلی تحسینبرانگیز شبیه مغز انسان طراحی شد. ساختمان این انستیتو، از لحاظ معماری شاهکاری محسوب میشود چرا که معماران توانستند به زیبایی چین و شکنجهای مغز را در این ساختمان تقلید کنند و در وسط ساختمان برای شبیهسازی "شیار اصلی مغز" که دو نیمکره مغز را از هم جدا میکند، از نمای شیشهای استفاده کردند.
پروفسور سمعیی جزو چهرههای ماندگار کشور انتخاب شدهاند و نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان برای او احترام زیادی قایل هستند. حرف او خریدار دارد و درخواستهایش بلافاصله اجابت میشود. پروفسور سمیعی در سال 1367 کرسی جراحی مغز و اعصاب هانوفر آلمان را پذیرفت و همزمان با آن به عنوان ریاست فدراسیون جهانی انجمنهای قاعده جمجمه برگزیده شده و در همان سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وی در جراحی مغز و اعصاب نشان درجه یک دولت آلمان غربی را به وی اعطا کرد.
سوال این است که چرا دولت آلمان درخواست پروفسور سمیعی برای ساختن انستیتوی مجهز دانش نورولوژی هانوفر آلمان به شکل مغز را پذیرفت و هزینه سنگین آن را متقبل شد؟
جواب این سوال خیلی ساده است! درخواست پذیرفته شد چون "پروفسور سمیعی" آن را خواسته بود!
جان کلام اینکه اگر میخواهید در زندگی عزیز باشید و دیگران به خواستههای شما احترام بگذارند، شرط دارد و شرط آن این است که مفید و بهدردبخور باشید! باید چارهساز مشکلی شوید و درمانگر دردی باشید که مبتلایان برای درمان و چاره آن درد حاضر باشند با جان و دل دورتان بگردند و نازتان را بکشند و قدر شما را بدانند و برای درخواستهایتان احترام قایل شوند. اینکه طلبکارانه انتظار داشته باشید اطرافیان شما صرفنظر از واکنشها و رفتارهای ناهنجار و آزاردهندهتان، بیهیچ قید و شرطی شما را تحویل بگیرند و به شما احترام بگذارند و هرچه را خواستید برآورده سازند، و همیشه بهترین قسمت کیک را به شما بدهند در حالی که هیچ هنری ندارید و هیچ کار مفیدی از شما ساخته نیست، این توهمی است که دیر یا زود در صحنه اجتماع و زندگی واقعی متوجه پوچی و بیاساس بودن آن خواهید شد.
اگر میبینید بعضی آدمها عزیزند و بقیه به آنها احترام میگذارند و سختی حضور آنها را با جان دل میخرند، شک نکنید که این افراد درمانگر دردی هستند که بقیه از علاج آن عاجزند.
من و شما هم اگر در زندگی احترام و عزت میخواهیم باید بدانیم که این خواست ما پیششرطی دارد و آن شرط به زبان خیلی ساده این است: "به درد بخوریم و مفید باشیم!" درست مثل پروفسور سمیعی!